- تخت خانه
- مقر سلطنت پایتخت
معنی تخت خانه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خایه کش خانه جایی که در آن دام رابی خایه گردانند جایی که گاو و شتر و امثال آن را در آن اخته کنند، اصطبل طویله اسبان و دیگر چارپایان
گورگاه آرامگاه
فرانسوی پارسی پیک خانه
درمانکده بیمارستان، آبخانه دارالشفا بیمارستان
خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوانه، تاوخانه، برای مثال در چنین فصل تاب خانۀ شاه / داشته طبع چار فصل نگاه (نظامی۴ - ۶۱۱)
خانه ای که دیوارهای آن آیینه کاری شده باشد، جام خانه
خانه ای که دیوارهای آن آیینه کاری شده باشد، جام خانه
جایی که اسب ها را اخته می کردند، طویله
نه زنبور عسل شان: (آرام کی پذیرد تا محشر این کبت خانه را که بر آشفتی ک) (سوزنی)
خانه زنبور عسل: آرام کی پذیرد تا محشر آن گبت خانه را که بر آشفتی ک (سوزنی)
آنچه که دارای هفت حجره یاطبقه باشد، یا هفت خانه چشم. هفت پردهءچشم: (بیاکه پرده گلریز هفت خانه چشم کشیده ایم بتحریرکارگاه خیال) (حافظ)
اداره ای که نامه های مردم را از نقطه ای به نقطۀ شهر دیگر می رساند، ادارۀ پست
الکن، زبان لکنت دار
اطاقی که تشت وآفتابه درآن گذارند، اطاق خواب، جامه خواب از توشک و لحاف و نهالی و مانندآن، مبرز مستراح
خانه یا سردابی که خم های شراب را در آنجا می گذارند، جایی که شراب می اندازند، کنایه از میکده، میخانه، در تصوف عالم تجلیات که در قلب است، عالم غلبۀ عشق
محل تخت، محل جلوس شاه، پایتخت
چرم دباغی شده، جاهل، نادان
((تَ نَ یا نِ))
فرهنگ فارسی معین
اطاقی که تشت و آفتابه در آن گذارند، اطاق خواب، جامه خواب از توشک و لحاف و نهالی و مانند آن، مبرز، مستراح
خانۀ تابستانی که با بوته های خس درست می کردند و در تابستان آب بر آن می پاشیدند تا خنک شود